حکیم نزاری:سگالی هست ما را در میانه که میباید شدن با او روانه
❈۱❈
سگالی هست ما را در میانه
که میباید شدن با او روانه
میانِ ما و او چیزی نماندهست
مگر ماییِ ما دام است و دانه
❈۲❈
به جز اویی که هستِ اوست مطلق
دگرها جمله افسون وفسانه
مقلّد میکند دعوی که هستم
زغالی و مقصر آن یگانه
❈۳❈
ولی ممکن بود هرگز که خفاش
ورای سدره سازد آشیانه
زهی ناممکن آخر در غدیری
کجا گنجد محیط بیکرانه
❈۴❈
بتر از بتپرستی خودپرستی
درافتاده به دورانِ زمانه
بود کز بتپرستی باز آیند
کنند از دیر رخ در کعبه خانه
❈۵❈
چو غل باشد که در گردن بماند
وبالِ خودپرستی جاودانه
نزاری با سخندان دارد این رمز
نه با نادان که گوید احمقانه
کامنت ها