حکیم نزاری:ای یار برون شو از میانه تا باز بدو شوی یگانه
❈۱❈
ای یار برون شو از میانه
تا باز بدو شوی یگانه
مستغرقِ وهم و رأی خویشی
بیداد مکن ز هردوانه
❈۲❈
هم صحبتِ نیکخواه باشی
ایمن شوی از بدِ زمانه
تسلیم کن و به عشق بسپار
پندیست عظیم عاقلانه
❈۳❈
باشد که از این محیط خود را
بیرون فکنی بدین بهانه
دریاب که مرغِ زخم خورده
پرهیز کند ز دام و دانه
❈۴❈
از بندِ قفس خلاص یابد
خوش باز رسد به آشیانه
خرّم دل آن که بیحجابی
با مرجع اصل شد روانه
❈۵❈
آسوده وجودِ او که گشتهست
مخصوص به عمرِ جاودانه
انگشت نمایِ خلق بودن
تیرِ شر و فتنه را نشانه
❈۶❈
نی کم سخنیست، بشنو از من
هر چند نماید ابلهانه
نی نی به ازین برو بپرداز
از اقمشه ی خیال خانه
❈۷❈
بهلول صفت برآر ناگاه
دیوانگیِ محقّقانه
تا بار دهندت ای نزاری
میبوس ترابِ آستانه
❈۸❈
باشد که به حبّ بوترابت
بخشند به جودِ بیکرانه
ساقی بگذر ازین مقالات
بر دستم نه می مغانه
❈۹❈
شد روز فسانه چند گویم
پیش آر ز باقیِ شبانه
کامنت ها