حکیم نزاری:تو مرا همنفسِ دیرینه من همان احمدکِ پارینه
❈۱❈
تو مرا همنفسِ دیرینه
من همان احمدکِ پارینه
همچنان است که بر آهن و سنگ
نقش اخلاص توام بر سینه
❈۲❈
هر کجا مهر و محبت باشد
درنگنجد سرِ مویی کینه
باده ی شوق و شرابِ کهنه
آن حلال است ولیکن این نه
❈۳❈
مرغِ دل در قفسِ سینه ی ما
دانه ی عشق خورد نی چینه
پوش ما هیچ تفاوت نکند
گر نسیج است اگر پشمینه
❈۴❈
نوش باید که بود آماده
اگر ام روزی اگر دوشینه
نقد را باش که سودت نکند
غیبِ فردایی و فوتِ دینه
❈۵❈
ساقیا می به نزاری میده
روز چه شنبه و چه آدینه
می به سیمینه و زرّینه مده
در سفالینه ده و چوبینه
❈۶❈
گر زبر زیر شود زیر زبر
من و کنج خود و گنجِ سینه
کامنت ها