حکیم نزاری:تا در خرابه ی دلِ ما خانه کردهای خلوتسرای سینه چو کاشانه کردهای
❈۱❈
تا در خرابه ی دلِ ما خانه کردهای
خلوتسرای سینه چو کاشانه کردهای
کنج دلم نه لایق گنج غم تو بود
آری مقامِ گنج به ویرانه کردهای
❈۲❈
آن بود بس مرا که شدم آشنای تو
یکبارهام ز مشغله بیگانه کردهای
یک جرعه بیقرار کند پیل مست را
زین باده بر سرم که به پیمانه کردهای
❈۳❈
دیوانه گر به سلسله عاقل شود چرا
ما را به زلفِ سلسله دیوانه کردهای
خالِ لبت به دولتِ این حالم اوفکند
دربندِ دامم از پی این دانه کردهای
❈۴❈
خود را به چشم مدّعیان وانمودهای
اندر زبانِ خلق چو افسانه کردهای
منمای شمعِ روی به هر کس که خلق را
نادیده بر جمال چو پروانه کردهای
❈۵❈
یکباره پرده از سَرِ سِر برگرفتهای
خوش رفتهای نزاری و مردانه کردهای
کامنت ها