حکیم نزاری:گر هیچ صبا به ما گذر کردی وز دوست به ما پیامی آوردی
❈۱❈
گر هیچ صبا به ما گذر کردی
وز دوست به ما پیامی آوردی
جان و دل اگر چه بی دل و جانم
بستاندی و به دوست بسپردی
❈۲❈
تا بندگیی برد ز من جایی
کو یاری و همدمی و همدردی
با من چه فتاد مدّعی را کاشک
هر کس غم کار خویشتن خوردی
❈۳❈
ای قوم حُذر کنید از این طوفان
ترسم که به دامنی رسد گردی
گر قدر فنای عشق دانستی
افسرده به ناز جان نپروردی
❈۴❈
بگریز نزاریا از آن میدان
کت نیست مجال هیچ ناوردی
کامنت ها