حکیم نزاری:مرحبا مرحبا کجا بودی دیر شد تا جمال ننمودی
❈۱❈
مرحبا مرحبا کجا بودی
دیر شد تا جمال ننمودی
یک دمم در حضور ننشتی
یک شبم در کنار نغنودی
❈۲❈
برشکستی و دیر پیوستی
سیر گشتی ز ما بدین زودی
درِ خلوت سرایِ ما اکنون
قفل کردی و باز نگشودی
❈۳❈
خبری گوی صوفیانه بتا
تا ز ابرام ما بیاسودی
تو خود از بدوِ فطرتِ اُولا
در کنارِ خیالِ ما بودی
❈۴❈
سخنی در تعارفِ ارواح
گفته بودیم با تو نشنودی
مشرک ار خواندهای نزاری را
هم هنوزش به وجه نبسودی
❈۵❈
راست گفتی که پیشِ وجهِ خیال
خونش از دیدهها بپالودی
کامنت ها