حکیم نزاری:وفا نکردی و از دوستی بگردیدی صلاحِ خویش مگر شیوه ی دگر دیدی
❈۱❈
وفا نکردی و از دوستی بگردیدی
صلاحِ خویش مگر شیوه ی دگر دیدی
زمانه داد بسی روزگار هجرانم
تو چون زمانه مگر چشم تیره در دیدی
❈۲❈
مگر زمانه خلافِ منت نمود به خواب
که طرفه خوابی شیرینتر از شکر دیدی
کنون تُرُش منشین چون به عرض گه رفتی
متاعِ نازک و بازارِ تیز و تر دیدی
❈۳❈
چو دست داد به من در وفا چه گفت ای دل
به چشم تجربه باری قدم بگردیدی
نزاریا نه ترا گفتهام که از خوبان
وفا و عهد نبینی بگو اگر دیدی
❈۴❈
نگفتمت تو نزاری نزاریا زنهار
که با قوی نکنی دست در کمر دیدی
کامنت ها