حکیم نزاری:مپسند یارا ما را به خواری کینی و بغضی با ما نداری
❈۱❈
مپسند یارا ما را به خواری
کینی و بغضی با ما نداری
ما آشناییم از بدوِ فطرت
با ما چرا تو بیگانه واری
❈۲❈
دریایِ عشقت بر اوج زد موج
ما در میانه تو بر کناری
از بیم باطل بر حق نباشی
گر دوستان را ضایع گذاری
❈۳❈
از عهده ی عهد نتوان برون شد
آخر کم از کم کو شرط یاری
گر بر تو باشد حّقِ سلامی
می دان فریضه از حق گزاری
❈۴❈
شاید که عمری بگذشت و هرگز
نامم نگویی یادم نیاری
دانم که آخر بر شرط اوّل
هم دست گیری هم سر در آری
❈۵❈
امروز رحمی فردا چه حاصل
گفتن به حسرت مسکین نزاری
زاری نزاری خوردی نزاری
نای است و ناله زیرست و زاری
کامنت ها