گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حکیم نزاری:مگر تقدیر دل باری به غم رفته ست و سر بازی الا ای دل چه می ترسی به جان من چه می نازی

❈۱❈
مگر تقدیر دل باری به غم رفته ست و سر بازی الا ای دل چه می ترسی به جان من چه می نازی
بنای دوستی باید که باشد ثابت و محکم محبّت چون ترا بستد دگر با خود نپردازی
❈۲❈
ز دستت هیچ برناید مگر با صبر بنشینی ز عقلت هیچ نگشاید مگر با عشق درسازی
اگر خواهی که گوی عشق از میدان بری بیرون ز همت مرکبی سازی و بر کون و مکان تازی
❈۳❈
نخواهی رفت با خود در مقامی خانه ی وحدت مگر هم از برون کلّی و جزوی هر دو در بازی
صراط است این و اعما را نباشد حدِّ بگذشتن به دست پادشاهان بر نزیبد عکّه را بازی
❈۴❈
مکان لا مکان خواهی و دل بر تیره یخاکی دوالک بازی آن جا کی توان کردن مکن بازی
نهاده منّتی بر حق که من از اهل اسلامم به حج نارفته و حاجی غزا ناکرده و غازی
❈۵❈
نزاری از تکبّر هیچ نگشاید تواضع کن بنه گردن که آن جا در نمی گنجد سرافرازی
مشو مغرور اگر مشهور شد صیّت که چون بلبل بمانی در قفس همواره محبوس از خوش آوازی

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۱۲۴۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها