حکیم نزاری:گر ز مردان صاحب درد باشی در مردی زنی گر مرد باشی
❈۱❈
گر ز مردان صاحب درد باشی
در مردی زنی گر مرد باشی
تو را با نفس پروردن بود کار
همان باشد که بت پرورد باشی
❈۲❈
برو چون قطب ساکن باش و بر جای
نه خورشیدی که عالم گرد باشی
بساط راه می باید شد این جا
تو هم چون کعبتین نرد باشی
❈۳❈
گرت در آتش دوزخ بسوزند
بدین افسردگی هم سرد باشی
ببینی ای برادر صد قیامت
اگر یک شب چو ما در درد باشی
❈۴❈
اگر گویی قیامت نیست اینجا
خلل در اعتقاد آورد باشی
بیامرزد خدایت حاش لله
گر از خود عاشقی ناورده باشی
❈۵❈
نزاری با تو روی آن گه کند دوست
که از خود پشت بر خود کرده باشی
کامنت ها