حکیم نزاری:به دست بی خبران چیست هیچ سرزنشی دریغ اگر به دل افسردگان رسد تپشی
❈۱❈
به دست بی خبران چیست هیچ سرزنشی
دریغ اگر به دل افسردگان رسد تپشی
ز خُبثِ مدعیان اهل حق نیندیشند
به نیک بخت چه نقصان رسد ز بد کنشی
❈۲❈
نخورده معترض از ذوقِ عشق بی خبرست
چه سود تا ندهندش ازین قدح چششی
چه منفعت ز حصولِ مراد گولی را
که روح تازه ندارد به روی خوش منشی
❈۳❈
جماعتی که محبت ز فطرت آوردند
خلاصه ی دلِ ایشان به هم کند کششی
مریدِ عشقم و الّا به حکمِ اونروم
که می نماید ازین خوب تر به من روشی
❈۴❈
غذا ز خونِ جگر ساختم چو می بینم
که نیست با من از این سازگارتر خورشی
نزاریا نتوان شد به خود کسی که نهال
به اصل باز نشد تا نیافت پرورشی
❈۵❈
نشد هر آینه الّا به سعی آتش پاک
زری و سیمی کآلوده شد به غلّ و غشی
کامنت ها