حکیم نزاری:برخیز نگارا و برافروز چراغی بر سوز بخوری ز پی ضعف دماغی
❈۱❈
برخیز نگارا و برافروز چراغی
بر سوز بخوری ز پی ضعف دماغی
بفرست به خم خانه و جامی دو طلب کن
گر بایدت از روح امین ساخت اُلاغی
❈۲❈
دانی که چه گفتم به اشارت سبک و چست
باشد مگرت این قدر ادراک بلاغی
بشتاب و مهم دان و مکن هیچ تغافل
زنهار که این حد نکنی حمل به لاغی
❈۳❈
پس بزم بیارای و طلب کن حُرَفا را
مِن بعد که حاصل شد ازین کار فراغی
یک رنگ شو ای یار و خجالت مبر ای دوست
طاووس محال است که سازی ز کلاغی
❈۴❈
ار صاف شوی تو به سفیدی کبوتر
هرگز نتوان برد برون گونه زاغی
می خور ثمر پند نزاری به غنیمت
چون کرد حوالت به تو آراسته باغی
کامنت ها