حکیم نزاری:دروغ است کی کرده ام توبه از می من و توبه از می ، ز می توبه هی هی
❈۱❈
دروغ است کی کرده ام توبه از می
من و توبه از می ، ز می توبه هی هی
نخواهم دگر خورد گفتم و لیکن
نگفتم که کردم به کُل توبه از می
❈۲❈
به حکم الی اَصّلِه کُلُّ شیء
به می بازگشتم چه شَیء و چه لاشی
به یرلیغ اولجایتوخانِ اعظم
که نافذ نبوده ست بعد از قرلتی
❈۳❈
گنه کار آزاد و بخشیده باشد
نپرسند از او چون چرا کو کجا کی
منم آن گنه کارِ آزاد کرده
مکن محتسب گو تفحّص مزن پی
❈۴❈
نمی بایدم نه حریف و نه ساقی
نمی خواهم آوازِ چنگ و دف و نی
به مِعلاق اگر بر زنندم تن و جان
به قلّاب اگر بر کشندم رگ و پی
❈۵❈
دگر باره کردم مکرّر قوافی
من و گوشهی خلوت و شیشه ی می
اگر چند تلخ است جان است و شیرین
مرا کی به سر بود و کی باشد از وی
❈۶❈
چو بر اعتدالش خورم با مزاجم
موافق بود گر بهارست وگر دی
چنان در دلم جا گرفته است محکم
که وقتِ ضرورت دریغ آیدم قی
❈۷❈
مرا خضر از این آب داده ست و گفته
چنان خور که من تا بمانی چو من حی
اگر عکسِ کشتّیِ می بَر یَم افتد
محیطِ از خجالت شود غرق در خَوی
❈۸❈
نگوید دگرباره رضوان ز طوبا
اگر بر سرش افکند خّمِ می فی
نزاری طمع بگسل از اهلِ دنیا
وزان پس جهان گیر بر حاتمِ طی
❈۹❈
درین دور شد خوار فرشِ بزرگی
سزد گر بساطِ بزرگی کنی طی
کامنت ها