حکیم نزاری:خوش نیست بر طلیعه ی انوارِ بام می هست الله الله هست بیار ای غلام می
❈۱❈
خوش نیست بر طلیعه ی انوارِ بام می
هست الله الله هست بیار ای غلام می
پاکیزه جوهری که به اسما مرکّب است
صهبا ، رحیق ، راح ، مفرّح ، مدام ، می
❈۲❈
دفعِ همه غم است و دوایِ همه مرض
معجونِ زندگانی مطلق کدام می
بر مست اعتراضِ خردمند شرط نیست
کز پیلِ کامگار کشد انتقام می
❈۳❈
در خُم جَهَد فقیه که پرهیز می کند
گر ذوقِ عیش یابد از یک دو جام می
نقصانِ زهد و آفتِ توبه ست و عقل را
فارغ کند به یک نفس از ننگ و نام می
❈۴❈
دانی چرا خواص به خلوت خورند از آنک
حیفِ است و غبن و غصّه به دستِ عوام می
مردم که می خورند کس از خود نیازرند
ناکس خورد به عربده و ناتمام می
❈۵❈
ز آنش محک نهند حکیمان که مست را
آید پدید گوهرش از لعل فام می
می بر کریم نیست به فتوایِ من حرام
مطلق حلالِ محض بود بر کرام می
❈۶❈
از می گریز نیست نزاری که روزگار
خونت خورد اگر نخوری بر دوام می
می با حرام زاده مخور تا بود حلال
خود بر حلال زاده نباشد حرام می
کامنت ها