حکیم نزاری:دگر باره کردم اعادت به می اِلی اصلِه یَرجع کلُّ شَی
❈۱❈
دگر باره کردم اعادت به می
اِلی اصلِه یَرجع کلُّ شَی
به تحصیلِ لیلیِ من بی قرار
چو مجنون در افتاده از حی به حی
❈۲❈
بر امّید کرّوبیِ هم نفس
بساطِ زمین کرده ام جمله طی
کنون یافتم آن چه مطلوب بود
شدم فارغ از وعده ی کو و کی
❈۳❈
به رسمِ رنودم به کف بر کؤوس
چه کارم به آیینِ کاووس و کی
زمانه ندانم که دردِ مرا
دوا تا به کی کرد خواهد به کی
❈۴❈
به راحی مداوا کنم روح را
که عکسش بریزد ز خورشید خوی
همه ساله بر خم بگردم چنان
که پیرامنِ قُطب گردد جدَی
❈۵❈
من و سر نهادن بر آن آستان
که خم خانه مشتق شد از نامِ وی
نزاری ز اندوهِ مَی شد نزار
بهل تا بنالد به زاری چو نی
❈۶❈
خداوندِ فطرت ز مبدایِ کون
سخن را بدو داد و او را به مَی
کامنت ها