حکیم نزاری:من بعد ازین چه گونه کنم بی تو زندگانی جانم فدای جان تو با غایت الامانی
❈۱❈
من بعد ازین چه گونه کنم بی تو زندگانی
جانم فدای جان تو با غایت الامانی
منظورِ عارفانِ مشایخ بود همیشه
اندر میان حلقه و تو در میانِ جانی
❈۲❈
ای سرو نازنین چه تفاوت کند که گهگه
از گلستان وصل نسیمی به ما رسانی
وی دست گیرِ بیسر و پایان ز دست رفتم
یک التفات کن به ترحم که میتوانی
❈۳❈
ناممکن است جز به وجود مبارک تو
احیای من که قوت دل و قوت روانی
میخواهمت ببینم و چندان محل ندارم
کآواز بشنوم ز پس پردهی نهانی
❈۴❈
جانم به صد شکنجه فرو میرود به هر دم
اگر اندرون به حلق برآید ز ناتوانی
برهم رود ز گرمْروی دانه دانهی اشکم
آبی چو یخ فسرده ندیدم بدین روانی
❈۵❈
گِل کرد خاک و مهر گیا بردمید زان گِل
باران چشم میفشانم ز مهربانی
شاید که زیر پای فراقت ملولْ طبعم
کز شاخِ بارور نه بدیع است سر گرانی
❈۶❈
در عشق غیر عشق نمیگنجد ای نزاری
تا پای بندِ خویشتنی قدرِ خود ندانی
جز در رکاب عشق مرو کز پی تفاخر
خواهی که آفتاب بانو کند همْعنانی
کامنت ها