حکیم نزاری:باز آمدهام تشنه لبی خشک دهانی آشفته سری در هوسِ پسته دهانی
❈۱❈
باز آمدهام تشنه لبی خشک دهانی
آشفته سری در هوسِ پسته دهانی
از من رمقی بیش نماندهست کیام من
مجروح تنی خسته دلی سوخته جانی
❈۲❈
گر هیچ به سر وقتِ من آید به عیادت
بیمارِ کهن باز شود تازه جوانی
ده بار شدم زنده و ده بار بمردم
یک بار نپرسید که چون است فلانی
❈۳❈
باشد که گذر بر منِ مسکین کند امشب
امروز درافتاد خیالم به گمانی
بی واسطه ی رقعه و پیغام نبینم
زیرا که میانِ دل ما هست نشانی
❈۴❈
هیهات نزاری که چه خوش باشد اگر یار
تشریفِ حضوری دهد از غیب زمانی
کامنت ها