گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حکیم نزاری:به عهد حسن تو بس فتنه کز جهان برخاست مرا هوای تو ای ماه مهربان برخاست

❈۱❈
به عهد حسن تو بس فتنه کز جهان برخاست مرا هوای تو ای ماه مهربان برخاست
مگر میان تو گفتم درآورم به کنار نشد کنار و بسی فتنه از میان برخاست
❈۲❈
خلیل وار توانم نشست بر آتش ولیکن از سر کویت نمی توان برخاست
به جویبار چمن بر گذشت قامت تو ز عکس سایه ی او سرو بوستان برخاست
❈۳❈
صبا ز جیب عرق چین تو دمی در داد دل من از سر جان آستین فشان برخاست
نسیم زلف تو تا در دماغ من بنشست خیال خال تو تا پیش من عیان برخاست
❈۴❈
ز شش جهات وجودم زمان زمان دم دم هزار فتنه ز تاثیر این و آن برخاست
خیال روی تو در چشم عارفان بنشست ز کنج صومعه فریاد الامان برخاست
❈۵❈
ز در درآی و دمی در کنار من بنشین که بی تو از همه اعضای من فغان برخاست
به گریه گرچه درآیم ز غایت رقت ز چشم من مژه ها چون سر سنان برخاست
❈۶❈
فسردگان خبر از سوز ما نمی دارند میان ما و مُشَنّع خلاف از آن برخاست
به هر کجا که نزاری به سوز دل بنشست فغان ز سدره نشینان آسمان برخاست

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۱۳۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

رحیم غلامی
2019-01-29T10:44:41
به پیروی از این قصیده دیوان قائمیات سروده شده است به مطلع:زمانه را قلم عافیت ز جان برخاستجهان نماند ز بس فتنه کز جهان برخاست