حکیم نزاری:زان خوشه نغوله که آونگ می کنی بل زان دو فتنه این همه نیرنگ می کنی
❈۱❈
زان خوشه نغوله که آونگ می کنی
بل زان دو فتنه این همه نیرنگ می کنی
هر روز بامداد به عمدا بر آفتاب
نقشی دگر به شعبده ی رنگ می کنی
❈۲❈
تا نیلِ حُسن بر ورقِ ماه میکشی
هم چون نهنگ سویِ دل آهنگ می کنی
پیشانیِ فراخ گره می زنی به حسن
بر چشم ما فراخ جهان تنگ می کنی
❈۳❈
خوبان خضاب دست به حنّا کنند و تو
سر پنجه بلور به خون رنگ می کنی
در آتشم چو بوته عمدا همی بری
بازم چو زر به تجربه بر سنگ می کنی
❈۴❈
یک بار با نزاری بی چاره صلح کن
با زینهار خواه چرا جنگ می کنی
کامنت ها