حکیم نزاری:ای گر درآید از درم سرمست یار قاینی بر جان نهم، بر دل نهم، دستِ نگار قاینی
❈۱❈
ای گر درآید از درم سرمست یار قاینی
بر جان نهم، بر دل نهم، دستِ نگار قاینی
مردم نمیگویم ز که مستم نمیگویم ز چه
مشهور باشد در جهان چشم خمار قاینی
❈۲❈
آرامِ جانی یافتم کز دل قرارم می برد
دل بردن و جان سوختن این است کارِ قاینی
نخّ و نسیج انداخته شمع از میان برداشته
یا رب توان خفتن چنین شب در کنارِ قاینی
❈۳❈
زهره ندارم کاین سخن پیش کسی پیدا کنم
آری چه غم چون می برم غم یادگارِ قاینی
کامنت ها