حکیم نزاری:همین که از برم آن سرو نازنین برخاست ز اندرون دلم آه آتشین برخاست
❈۱❈
همین که از برم آن سرو نازنین برخاست
ز اندرون دلم آه آتشین برخاست
ز هر کجا که به جای دگر به طالع سعد
نزول کرد قیامت از آن زمین برخاست
❈۲❈
نمود از طرف برقع آفتاب جمال
ز عاشقان جهان الغیاث ازین برخاست
به راستی که اگر چه نشسته در جان است
به قامت از چمن باغ دل چنین برخاست
❈۳❈
به رغم اگر چه رقیبش نشسته هم پهلوست
ولی چه چاره که از خار انگبین برخاست
چه قادرست به تاراج جان و غارت دل
به ترک تاز چو یاغی که از کمین برخاست
❈۴❈
هزار دل به در افتد چو زلف بفشاند
ز نیفه ها که از آن نافه های چین برخاست
به هر لطیفه که پیوست در محاسن او
ز بام سدره به تحسینم آفرین برخاست
❈۵❈
زمانه در پی آزار من چنان که هلیل
به کینه در طلب هرمز حزین برخاست
نزاریا مخور اندیشه کاین همه شر و شور
به روزگار تو از رای خرده بین برخاست
کامنت ها