حکیم نزاری:نظرمان تازه می کن هر پگاهی چه باشد گر کنی در ما نگاهی
❈۱❈
نظرمان تازه می کن هر پگاهی
چه باشد گر کنی در ما نگاهی
کدامین باغ دارد چون تو سروی
کدامین چرخ دارد چون تو ماهی
❈۲❈
مکن بیگانگی با آشنایان
عقوبت شرط نبود بی گناهی
اگر بر کشتنم محضر نویسی
ز هر عضوم برون آید گواهی
❈۳❈
چنان ساکن شدم بر خاکِ کویت
که پیر معتکف در خانقاهی
نباشد عاشق آن کز کویِ معشوق
فراتر می تواند برد راهی
❈۴❈
ترا دارم چه باک ار سیم و زر نیست
چو سر باشد به دست آید کلاهی
خوش است ار با تو در دوزخ کنندم
که با یوسف توان بودن به چاهی
❈۵❈
غلط گفتم که با رویت بهشتی
چو در باغِ ارم باشد گیاهی
مترس از آتشِ دوزخ نزاری
که دوزخ بفسرد آتش به آهی
❈۶❈
هم از وهمِ خیال اندیش باشد
گرت در خاطر آید اشتباهی
کامنت ها