حکیم نزاری:نوشته یافتم رمزی به خطِّ خوب بر جایی که صاحبدیده را خاطر فرو ناید به هر جایی
❈۱❈
نوشته یافتم رمزی به خطِّ خوب بر جایی
که صاحبدیده را خاطر فرو ناید به هر جایی
بجز وجهاللهش نبود نظرگاهی و خود نبود
نه مقصود دگر وقتی نه محبوب دگر جایی
❈۲❈
مترس از کثرتِ باطل به عونِ واحدِ مطلق
که باطل را وجودی نیست در کویی و در جایی
فتاد از تابِ این نکته دلم چون پنبه بر آتش
ندانستم که هم روزی کند این رشته سر جایی
❈۳❈
نزول عشق و کنجِ جان من هیهات ازین خجلت
که سلطان چون فرود آید چنین در مختصر جایی
ز چشم مستِ او هستم چنان بیخویشتن زآن شب
که از اعضایِ شخص من نیاید با خبر جایی
❈۴❈
چو گل بر خار میخفتم چو بلبل زار مینالم
ازآن شب باز کاوازش شنودم بر گذر جایی
عجب دارم که مجموعی پریشانتر ز من باشد
تنم جایی زبان جایی دلم جایی نظر جایی
❈۵❈
وگر مردم بهشت از آفرینش دوست میدارند
نزاری ز آستانِ او ندارد دوستتر جایی
ملک را آرزو باشد که بپذیرد به مملوکش
پناهِ جان جُزین حضرت نیابی ای پسر جایی
کامنت ها