حکیم نزاری:صبا گر توانی گذر کن به جایی سلامی به شاهی رسان از گدایی
❈۱❈
صبا گر توانی گذر کن به جایی
سلامی به شاهی رسان از گدایی
غریبی ستم دیده ی روزگاری
گرفتار بیچاره ی مبتلایی
❈۲❈
سرآسیمه بختی، به خون غرقه چشمی
فروبسته دستی ، به گِل مانده پایی
جگرخواره دلداده ای نیم جانی
جفا دیده بیحاصلی بینوایی
❈۳❈
به آزاد سروی به سوسن زبانی
به گلبرگ رویی ز بلبل نوایی
به شیرین دهانی ز فرهاد مهری
به لیلی صفاتی ز مجنون وفایی
❈۴❈
ز لب تشنه جانی به آبِ حیاتی
ز تن رفته روحی به عیسی صفایی
ز آدم مثالی به باغ بهشتی
ز یعقوب حالی به یوسف لقایی
❈۵❈
به یاقوت لعلی به ضحاک خشمی
به خورشید رویی به جمشید رایی
به لاله جبینی به سنبل نسیمی
به نرگس کلاهی به غنچه قبایی
❈۶❈
به فربه سرینی به لاغر میانی
به محکم ستیزی به مشکل گشایی
به غمزه گدازی به ابرو نوازی
به بیگانهرویی به چشم آشنایی
❈۷❈
بگوی ای صبا کای ز دستِ تو هر دم
مرا تازه بر سر گذشته بلایی
روانم به بویِ تو در اضطرابی
دلم با خیالِ تو در ماجرایی
❈۸❈
نزاری به زاری لگدکوب غربت
نه رویش به راهی نه راهش به جایی
گرش جان به یک دم رسد تا بمیرد
هنوزش به وصل تو باشد رجایی
کامنت ها