حکیم نزاری:ای مونس روزگار تنهایی بر ما شب هجر چند پیمایی
❈۱❈
ای مونس روزگار تنهایی
بر ما شب هجر چند پیمایی
در نزع فتاده ام نظر بر در
تدبیرِ وداع کن چه می پایی
❈۲❈
بر بویِ تو جانِ رفته باز آمد
گر با سر کشته ی فراق آیی
جاروبِ رهت کنند گیسو را
گر بخرامی، بتان یغمایی
❈۳❈
در دیده کشند خاک نعلینت
صاحب نظران برایِ بینایی
مولایِ منی و میدهم حجّت
گر بستانی به من هیولایی
❈۴❈
برخیز و قیامت آشکارا کن
ای قامت آفت شکیبایی
نی نی بنشین وگرنه برخیزد
فریاد ز بی دلانِ شیدایی
❈۵❈
هیهات که طالبِ نظر دارد
از پرده اگر جمال بنمایی
رفتم به طبیب گفتم ای در طب
مشهور جهانیان به دانایی
❈۶❈
درد دل نازک نزاری را
درمان چه کنم دوا چه فرمایی
نبظم بگرفت . گفت آهسته
زین دل چه کنند خاصه سودایی
❈۷❈
زنهار که بی دلی از این بهتر
پرهیز کن از حریف هرجایی
کامنت ها