حکیم نزاری:اگر از هر دو جهان برشکنی یک رویی ورنه ای یار کجا با که سخن می گویی
❈۱❈
اگر از هر دو جهان برشکنی یک رویی
ورنه ای یار کجا با که سخن می گویی
هر چه در دوست شوی محو و در او مستغرق
این توان گفت از اویی نتوان گفت اویی
❈۲❈
هر چه او نه ، که و چه کو و کجا، اوست همه
چون جز او نیست دگر پس تو که را می جویی
گر به تو بازنمایند تو را هیچ نه ای
از پیِ هیچیِ خود بیش چرا می پویی
❈۳❈
در نمازی اگر از حرص و طمع آزادی
در بهشتی اگر آسوده دلْ و خوش خویی
پای بر گردنِ اکوان نه و از سدره برآی
دست شوی از دل و جان چند به گل سر شویی
❈۴❈
پای در حلقه ی فقرت چو نزاری ندهند
تا تو در حلقه ی چوگانِ وساوس گویی
کامنت ها