حکیم نزاری:شاد کن جان من که غمگین است رحم کن بر دلم که مسکین است
❈۱❈
شاد کن جان من که غمگین است
رحم کن بر دلم که مسکین است
روی بنمای تا نظاره کنم
کآرزوی من از جهان این است
❈۲❈
دل بیچارگان به وصل دمی
شادمان کن که نیک غمگین است
گه گهم یاد کن به دشنامی
سخن تلخ از تو شیرین است
❈۳❈
بی رخت دین من همه کفر است
با رخت کفر من همه دین است
دل به تو دادم و ندانستم
که تو را ناز و کبر چندین است
❈۴❈
ننوازی و بس بیازاری
آخر ای دوست این چه آیین است
کینه بگذار و مهربانی کن
که نزاری نه در خور کین است
کامنت ها