حکیم نزاری:ای من غلام آنکه غلام غلام توست در آرزوی جرعه ی جام مدام توست
❈۱❈
ای من غلام آنکه غلام غلام توست
در آرزوی جرعه ی جام مدام توست
جام جهان نمای جم و چشمه ی خضر
گر راست بشنوند زمن عکس جام توست
❈۲❈
بر مقدم تو گر برود گو برو سرم
سرهای گرد نان جهان زیر گام توست
گر شد دل رمیده ی من رام عشق تو
نبود عجب که توسن افلاک رام توست
❈۳❈
هرگز نه ممکن است که خواهد خلاص یافت
هر دل که قید سلسله ی همچو دام توست
جایی دگر کدام و پناهی دگر کجا
اینش نه بس که در حرم اهتمام توست
❈۴❈
گر بگذرد نزاری بر یاد خاطرت
او را تمام اگر چه که او ناتمام توست
کامنت ها