حکیم نزاری:پیر ما نعره زنان کوزه ی دردی در دست روز آدینه به بازار درآمد سرمست
❈۱❈
پیر ما نعره زنان کوزه ی دردی در دست
روز آدینه به بازار درآمد سرمست
با مریدان به سر کوی خرابات کشید
با حریفان خرابات به مجلس بنشست
❈۲❈
قدحی پر بستد تا سرو بر دست گرفت
گفت چه فاسق و چه زاهد و چه نیست و چه هست
صبغه الله به کار آید نی ارزق زرق
رنج بی هوده بود رنگ بر او نتوان بست
❈۳❈
بانگ برداشت که تا چند ز کوته نظری
هان وهان عهد و وفا تازه کنید از سر دست
بت بود بت زر و سیم و رز و باغ و زن و زه
بت پرستی نکند هر که بود دوست پرست
❈۴❈
دست بگشاد و حریفان همه را جامه بکند
باده در داد و مریدان همه را توبه شکست
هر که پیش آمد و تسلیم شد و بیعت کرد
از بروت خود و از ریش همه خلق برست
❈۵❈
کرد از قاعده و عادت و رسم استغفار
برد یاران همه را بر سر پیمان الست
دعوت پیر چو بشنید نزاری و بدید
خود همین سنت و دین داشت نزاری پیوست
کامنت ها