حکیم نزاری:در کویِ خرابات کسی را که نیازست هشیاری و مستیش همه عین نمازست
❈۱❈
در کویِ خرابات کسی را که نیازست
هشیاری و مستیش همه عین نمازست
آن جا نپذیرند نماز و ورع و زهد
آنچ از تو پذیرند درین کوی نیازست
❈۲❈
تا مستیِ رندانِ خرابات بدیدم
دیدم به حقیقت که جزین جمله مجازست
اسرارِ خرابات به جز مست نداند
هش یار چه داند که درین کوی چه رازست
❈۳❈
خواهی که درونِ حرمِ عشق خرامی
در می کده بنشین که رهِ کعبه درازست
از می کده ها نالۀ جان سوز برآمد
در زمزمۀ عشق ندانم که چه سازست
❈۴❈
در زلفِ بتان تا چه فریب است که پیوست
محمود پریشانِ سرِ زلفِ ایازست
زان شعله که از روی بت حسن برافروخت
جانِ همه مشتاقان در سوز و گدازست
❈۵❈
هان تا ننهی پای درین راه به بازی
زیرا که درین راه بسی شیب و فرازست
چون بر درِ می خانه مرا راه ندادند
رفتم به درِ صومعه دیدم که فرازست
❈۶❈
آواز ز می خانه بر آمد که نزاری
درباز تو خود را که درِ می کده بازست
کامنت ها