گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حکیم نزاری:هرکه در حلقۀ عشّاقِ قلندر ننشست رختِ ایّامِ خود از کویِ ملامت بربست

❈۱❈
هرکه در حلقۀ عشّاقِ قلندر ننشست رختِ ایّامِ خود از کویِ ملامت بربست
عشق بازی نتوان کرد به بازی ای دوست پای در صورت معنی ندهد هرگز دست
❈۲❈
تا ز صورت ننهی پای برون عشق مباز اصل معنی ست به صورت چه نکوروی و چه گست
عاشقان هر چه خودی باشد از آن برخیزند خودپرستی نکند عاشقِ معشوق پرست
❈۳❈
نازکان را نبود مرتبۀ کارِ درشت که شنیده ست که هرگز ز خیار آتش جست
عشق را مرد نه هر مرد که بسیاری مرد به بلاغت نرسیدند به پنجاه و به شست
❈۴❈
لافِ مردی زدن ای زن صفتان بازی نیست که بلندی نه برازا بود از قامتِ پست
مهرۀ خر نکند نفعِ زمرّد هرگز ذوقِ شکر ندهد چاشنیِ طبعِ کبست
❈۵❈
عاشقی چیست تولّا و تبّرا کردن نیستی از همگان با همگان بودن هست
هم چو ما تا به قیامت نکند مستی کم هر که یک جرعه چشید از کفِ ساقیِ الست
❈۶❈
عشق بیرون نتوان کرد به زور از سرِ ما نگسلد سلسلۀ عشق چو درهم پیوست
سرزنش کردن و بد گفتنِ مردم چه کند هر که در کار درست است نترسد ز شکست
❈۷❈
فتنه گویند بر انگیخت نزاری ز جهان فتنه انگیز بود عاشقِ شوریدۀ مست

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۲۴۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها