حکیم نزاری:هم چو من هرگز خراباتِ الست مستِ لایعقل به دنیا آمده ست
❈۱❈
هم چو من هرگز خراباتِ الست
مستِ لایعقل به دنیا آمده ست
تا سرِ عقل از گریبان برکند
دامنِ آشفتگان ندهد ز دست
❈۲❈
خواهم از دنیا برون شد هم چنان
مست تا بازم بر انگیزند مست
انتظارِ صورِ محشر داشتن
عمر ضایع کردن است ای بت پرست
❈۳❈
نسیه کارِ مردِ صاحب وقت نیست
هر که از خود برشکست از بت پرست
طالعم بر بی دلی و بی خودی ست
چون کنم نتوانم از طالع بجست
❈۴❈
چون ایازی می دهندش در عوض
هر که چون محمود بت در هم شکست
بت که می گویند جز وهمِ تو نیست
بت توئی چیزی دگر مشنو که هست
❈۵❈
تا به موعودِ حواری و ظهور
در نیارم بر می و معشوق بست
پس نزاری و حریف و پایِ خم
هم چنین بی کار نتواند نشست
کامنت ها