حکیم نزاری:چه جای دشمنی است آن که یار کرد و برفت به اختیار سفر اختیار کرد و برفت
❈۱❈
چه جای دشمنی است آن که یار کرد و برفت
به اختیار سفر اختیار کرد و برفت
نظر به غیر چرا ی کنم جزای من است
که خون دیده ی من در کنار کرد و برفت
❈۲❈
مرا به درد دل و سوز سینه ی مجروح
اسیر حادثه ی روزگار کرد و برفت
شکایتی بود آری نمی توانم گفت
که هیچ خصم نکرد آن چه یار کرد و برفت
❈۳❈
قرار کرد که بعد از دو هفته باز آیم
بدین قرار مرا بی قرار کرد و برفت
فریب دادن دل را گمان برم که برو
همان عزیزم اگر چند خوار کرد و برفت
❈۴❈
دریغ و درد نزاری نگر به درد و دریغ
که عمر در هوس انتظار کرد و برفت
کامنت ها