حکیم نزاری:موذّن فالق الاصباح می گفت گمان بردم که هات الراح می گفت
❈۱❈
موذّن فالق الاصباح می گفت
گمان بردم که هات الراح می گفت
بر افکندم ز خواب آن دل ستان را
که می را مونس الرواح می گفت
❈۲❈
سر ده را مسیح وقت میخواند
طلوع صبح را صبّاح می گفت
بدو گفتم چه می گوید موذّن
مگر رمزی در این اصلاح می گفت
❈۳❈
قدح پر کن که چون کردی قدح پر
نباشد حاجت مصباح می گفت
به لفظی دیگرش می خواند جان بخش
به دیگر قوّت اشباح می گفت
❈۴❈
وجوهی نقد می باید که بگشاد
در می خانه بی مفتاح می گفت
نمی گفت از طلوع صبح باری
همه در لمعه ی اقداح می گفت
❈۵❈
در افکن کشتی ای در بحر مجلس
که پندارم تورا ملّاح می گفت
نزاری گفت قیدی هست در راه
ولی مقری هوالفتاح می گفت
کامنت ها