حکیم نزاری:هر گدایی نتواند که نهد بر سرتاج لایق دار انا الحق نبود هر حلاّج
❈۱❈
هر گدایی نتواند که نهد بر سرتاج
لایق دار انا الحق نبود هر حلاّج
بی خود از خانه برون آی که نتوانی کرد
با خود آنجا که کنند اهل قیامت معراج
❈۲❈
از حجاب خودی خویش برون آی و مکش
در سر عجز به دست من و ما بیش دواج
کی تواند به کف آورد ز معدن اصداف
آن که خوفش بود از قلزم و بیم از امواج
❈۳❈
دوستی می کند از روزن اخلاص ظهور
راست چون باده گل رنگ ز اطراف زجاج
سینه بی معرفت خاص نباشد روشن
خانه تاریک بود بی اثر از نور سراج
❈۴❈
هم چو بهلول ز دیوانگی از عقل ببُر
مثل است اینکه خرابی بود ایمن ز خراج
راه نا رفته به مقصد نتوان کرد نزول
حج بنگزارده هرگز نتوان بود از حاج
❈۵❈
هیچ جمعیتی از مشغله حاصل نشود
خانه آن به که برافکنده نهد در تاراج
تا تو مستغرق اصنام خیالی چه عجب
حجر الاسود اگر بازندانی از عاج
❈۶❈
پسرو آل نبی باش که ذریت اوست
غایت مقصد و زنهار مگرد از منهاج
تا شود فطرت ما ظاهر و آید در فعل
حکمت این است وگرنه غرض از ازواج
❈۷❈
ای نزاری چه کنی بیهده گفتن عادت
مدت عمر مکن در سر تشنیع و لجاج
دل قوی دار و به تسلیم و رضا تن در ده
تا نباشی به کسی هم چو خود آخر محتاج
کامنت ها