حکیم نزاری:شبنم نشسته بر ورق گل علی الصباح خواهی که روح تازه برآید بیار راح
❈۱❈
شبنم نشسته بر ورق گل علی الصباح
خواهی که روح تازه برآید بیار راح
جهّال نشنوند ولی ممتنع بود
جز از خواص راح طلب کردن ارتیاح
❈۲❈
از گردن خروس صراحی بریز خون
قبل الحدیث کرده به بسم الله افتتاح
جنبان و چست باش و سبک روح و تازه روی
زیرا که در فسرده نه خیرست و نه صلاح
❈۳❈
فریاد عندلیب برآید ز گل ستان
مرغ سحر چو باز گشاید ز هم جناح
آواز چنگ و ضرب و اصول و حریف جنس
با راح بس موافق حال است هر صباح
❈۴❈
از مونسی گزیر ندارم که می کنم
هر دم لطیفه دگر از طبعش اقتراح
گه می کند غرایب اشعارم استماع
گه می دهد عوایب ابیاتم اصطلاح
❈۵❈
می خانه بی نزاری و پروانه بی چراغ
شاخیست بی شمایل و فالیست بی فلاح
کامنت ها