حکیم نزاری:می بیارید و به می تازه کنید ایمان را غم جنّات و جهنم نبود رندان را
❈۱❈
می بیارید و به می تازه کنید ایمان را
غم جنّات و جهنم نبود رندان را
ترک خود گیر که با خود به مکانی نرسی
که در آن کوی مجالی نبود رضوان را
❈۲❈
عاقلان را به مقامات مجانین ره نیست
با چنین قوم که ماییم چه کارایشان را
راز مگشا و گر چاره نباشد این عهد
با کسی بند که باطل نکند پیمان را
❈۳❈
هر چه درباره من گفت به جای خود بود
من ملامت نکنم معترض نادان را
ره به مجنون نبرد عاقل تدبیر اندیش
خبر از عالم انسان نبود حیوان را
❈۴❈
هر که راه از حیوانی سوی انسانی یافت
بشنیده ست و بدانست که جان جانان را
همه دشواری وآسانی دل چندان است
که بدانست که موقوف که دارد جان را
❈۵❈
مصلحت بین و به هم برزده لفظی است خلنج
کد خدایی نرسد بی سرو بی سامان را
ما نترسیم ز تهدید و وعید دشمن
دوست گر سر برود رد نکند فرمان را
❈۶❈
گر چو من رانده یی قربت این حضرت یافت
نظر شاه جهان است که داند آن را
گر گدایی چو نزاری نبود ور باشد
هیچ نقصان نکند مملکت سلطان را
کامنت ها