حکیم نزاری:چه دردست این که آرامی ندارد چه دورست این که انجامی ندارد
❈۱❈
چه دردست این که آرامی ندارد
چه دورست این که انجامی ندارد
نگه کردم به دنیا ذرّه یی نیست
که از خورشید اعلامی ندارد
❈۲❈
ندیدم هیچ صاحب دل ندیدم
که بر کف هم چو جم جامی ندارد
به واجب عزّتِ درویش می دار
که سلطان است اگر شامی ندارد
❈۳❈
مکن بر مردمِ عاشق ملامت
که بیش از عاشقی کامی ندارد
جمادست آن به معنی جانور نیست
که خاطر با دل آرامی ندارد
❈۴❈
به انسان کی کند ترجیح وحشی
که گردن بستۀ دامی ندارد
چه می خواهی نزاری را که بینی
نزاری جز همین نامی ندارد
❈۵❈
سری دارد فدایِ مقدمِ دوست
به گردن بیش از ین وامی ندارد
کامنت ها