حکیم نزاری:یارم ز در درآمد و بر من سلام کرد درباب التفات بسی احترام کرد
❈۱❈
یارم ز در درآمد و بر من سلام کرد
درباب التفات بسی احترام کرد
دل خود نبود با من و جانم ز بس شتاب
بر پای جست و از سر عزت سلام کرد
❈۲❈
پیشش به سر دویدم ودر بر گرفتمش
حالی فرو نشست و هوای مدام کرد
گفتم به خون رز مشو آلوده زینهار
حیزی چه می کنی که خدایش حرام کرد
❈۳❈
گفتا حرام کرد ولی بر حرام خوار
کو اقتدا به پختن سودای خام کرد
بر مردم خبیث حرام است از آن سبب
ام الخبائثش ز پی خبس نام کرد
❈۴❈
بر پاک نفس پاک رو پاک زاد کی
آب حیات نهی خلاف کرام کرد
هر کو نهاد پای ادب در حریم عشق
تعظیم یک قنینه به صد احتشام کرد
❈۵❈
در ده بیار از آن که به تاثیر خاصیت
بسیار گردنان را سر زیر گام کرد
آن صیقلی که از دل و چشم جوان وپیر
بزدود زنگ ظلمت و ایینه فام کرد
❈۶❈
صاحب حمایتی که ز بهر پناه خلق
خم خانه را به مرتبه دارالسلام کرد
القصه چون به حجت و برهان معنوی
رمزی به من نمود و بر آن التزام کرد
❈۷❈
جامی به دست دادمش از شیشه وشراب
بر فوز کاسه یی دوسه پی هم تمام کرد
عزم نشاط کرد و سر طوف باغ داشت
درد خمار داشت مداوا به جام کرد
❈۸❈
چون گرم شد دماغش از آن آتش روان
یاد بساط حضرت مولی الانام کرد
از روی ماه پرتو وان زلف قیر فام
نظاره گاه من صفت صبح و شام کرد
❈۹❈
بر پای خاست از سر تعجیل و گفت هان
رفتم که پیش ازین نتوانم مقام کرد
بیدار باز بودم و گفتم نزاریا
هرگز کسی به حبل خیال اعتصام کرد
❈۱۰❈
خوابی چنین خوش است ولی بر خلاف وصل
هجران بسی ستم ز پی انتقام کرد
کامنت ها