حکیم نزاری:هجر با روزگار من آن کرد که صفت جز به وصل نتوان کرد
❈۱❈
هجر با روزگار من آن کرد
که صفت جز به وصل نتوان کرد
به دو زلفت که روزگارِ مرا
گاه مجموع و گه پریشان کرد
❈۲❈
به دو چشمت که ملک پیمان را
گاه معمور و گاه ویران کرد
به کمان دو ابرویت که مرا
بر دل از غمزه تیر باران کرد
❈۳❈
به دو لعل لبت که جوهر عقل
لقبش رشکِ زاده کان کرد
به دهانت که معجز دو لبش
خاک در چشمِ آب حیوان کرد
❈۴❈
به نسیمت که همچو روح الله
در تن مرده از نفس جان کرد
که جهان بی وجود خرم تو
بر نزاری زمانه زندان کرد
❈۵❈
بی جمال حیات بخش تو هجر
مرگ بر خاطر من آسمان کرد
کامنت ها