حکیم نزاری:در دهر کسی که یار گیرد یاری چو من اختیار گیرد
❈۱❈
در دهر کسی که یار گیرد
یاری چو من اختیار گیرد
از خوبی تو خرد به دندان
انگشت به اعتبار گیرد
❈۲❈
خاک قدم تو سعد اکبر
بر دیده به افتخار گیرد
نا خورده می از دو چشم مستت
هُشیاران را خمار گیرد
❈۳❈
آن را که تو در میان جانی
از کل جهان کنار گیرد
با من نفسی درآی و بنشین
تا خاطر من قرار گیرد
❈۴❈
بگذار دل ستیزه خو را
تا عادت روزگار گیرد
آن را که دماغ و دل نباشد
هرگز سر انتظار گیرد
❈۵❈
در چنگ فراق اگر نزاری
آهنگ چو زیر زار گیرد
شک نیست که آتش دم نی
در سوختهء نزار گیرد
کامنت ها