حکیم نزاری:میانه بخت دلم گر کرانهای گیرد بلای صحبت خوبان بهانهای گیرد
❈۱❈
میانه بخت دلم گر کرانهای گیرد
بلای صحبت خوبان بهانهای گیرد
خلاص یابد و پیرانهسر بیاساید
به طبع زاویه خنب خانهای گیرد
❈۲❈
ولی چگونه رود در رکاب سلطانی
که عالمی به سرِ تازیانهای گیرد
زمان چو می گذرد از گذشته غم نخورد
محققانه ز نو سر زمانهای گیرد
❈۳❈
نظر گهیش به عین الیقین شود حاصل
که از خیال مصور نشانهای گیرد
ز گنج طبع به هر دم دفینهای بخشد
ز کنج فقر به هر دم خزانهای گیرد
❈۴❈
به بال شوق برآید به اوج سدره عشق
ورای قاف خرد آشیانهای گیرد
من و مجاورت آستان میخانه
مراد آن که مرید آستانهای گیرد
❈۵❈
غلام همت آنم که چون نزاری مست
پس از دوگانه واجب سهگانهای گیرد
غنیمتی شمرد نقد وقت را امروز
نوید حاصل فردا فسانهای گیرد
کامنت ها