گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حکیم نزاری:کیست که چاره ای کند جانِ به لب رسیده را باز به دست ما دهد پایِ دل رمیده را

❈۱❈
کیست که چاره ای کند جانِ به لب رسیده را باز به دست ما دهد پایِ دل رمیده را
کیست که او خبر کند یار مرا ز حال من تا به دعا مدد دهد یارِ ستم رسیده را
❈۲❈
هیچ خیال آن پری از نظرم نمی‌رود کاج به خواب دیدمی آن به خیال دیده را
تفِّ سمومِ سینه ام تا به خیال کم رسد هر نفس آب می‌زنم صحن سرای دیده را
❈۳❈
باز اگرم به ره بوَد بخت ز خاک کوی او سرمه‌ی روشنی کشم دیده ی خون چکیده را
جان کند و جگر خورد هر که چو من به دستِ خود سلسله‌ی ستم کند پای به سر دویده را
❈۴❈
جز به خلافِ اهل دل سیر نمی‌کند فلک قاعده نیست راستی این فلکِ خمیده را
یاد مکن نزاریا عهد گذشته تا دمی در حرکت نیاوری درد نیارمیده را
❈۵❈
عمرت اگر وفا کند باز رسی به دوستان ور نرسی وداع کن عمر به سر رسیده را

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۴۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

حسین چمنسرا
2017-10-27T16:59:02
مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن صحیح است