حکیم نزاری:مرا در سینه گر رازی بود هم رازم او باشد چو با او باشد اسرارم سر و کارم نکو باشد
❈۱❈
مرا در سینه گر رازی بود هم رازم او باشد
چو با او باشد اسرارم سر و کارم نکو باشد
ترا چشمی دگر باید گر آن بینی که او بیند
ترا جانی دگر باید که آن باشی که او باشد
❈۲❈
انا الحق گوی چون حلّاج ترکِ خویش بینی کن
برون زو هر چه خواهی دید اَز او آرزو باشد
خرابات است و مردان اند و خمّارند و خنبِ می
مناجات است و تسبیحم صراحی و سبو باشد
❈۳❈
شش ابریشم مرا و چاریک دارد همه عالم
ممالک شش جهت دارد طبایع چارسو باشد
مرا جانی ست وآن بی من فدای دوست خواهد شد
و گر تقصیر خواهد کرد در عینِ علو باشد
❈۴❈
ترا با این همه انکار و استکبار کاری نه
چو غیری در نمی گنجد هوایِ دوست هو باشد
گرو بپذیردم شاید وگرنه هیچ نگشاید
برایِ خود نزاری را به رویِ او چه رو باشد
❈۵❈
چو توقیفش شود همره به مقصد ره توان بردن
وگرنه سالکان را کی مجالِ جست و جو باشد
سخن باید که جان گوید که تا در جان فرود آید
نه هم چون بلبلِ شوریده سر بی هوده گو باشد
کامنت ها