حکیم نزاری:تیغ کز دستِ دوستان باشد زخمش آسایشِ روان باشد
❈۱❈
تیغ کز دستِ دوستان باشد
زخمش آسایشِ روان باشد
یک اشارت ازو به گوشۀ چشم
خون بهایِ هزار جان باشد
❈۲❈
چشمِ او آن کند به یک غمزه
کاعتبارِ جهانیان باشد
ترکِ جان عینِ زندگی ست ولیک
بر گران ترکِ جان گران باشد
❈۳❈
بگذارد به سُم پرستان خر
هر که را غزمِ آسمان باشد
هر که بر دوست سود خواهد کرد
گو بکن تا که را زیان باشد
❈۴❈
همه ای دوست آن گهی باشی
کز تو نه نام و نه نشان باشد
بر کنارِ وصال ننشینی
تا ز تو هیچ در میان باشد
❈۵❈
اگر از خود نزاریا برهی
هر چه باقی بماند آن باشد
چون ازین عمرِ عاریت برهی
بعد از آن عمرِ جاودان باشد
کامنت ها