حکیم نزاری:مرا در سینه سودای تو باشد سواد دیده در پای تو باشد
❈۱❈
مرا در سینه سودای تو باشد
سواد دیده در پای تو باشد
چه می خواهی بیا بنشین زمانی
خوشا آن دل که یغمای تو باشد
❈۲❈
اگر باشد درین عالم بهشتی
جمال عالم آرای تو باشد
چه در گنجد دگر در آشیانی
که در وی مرغ سودای تو باشد
❈۳❈
محبت می کند یارا وگر نی
که را حدِ توانای تو باشد
نزول پادشاه و کنج درویش
چه گویی بنده را جای تو باشد
❈۴❈
مراعاتِ دل شوریده بختی
توانی کرد اگر رایِ تو باشد
چراغ خانه جانِ نزاری
رخ آیینه سیمای تو باشد
❈۵❈
تمنایی ست هرکس را به محشر
مراد من تماشای تو باشد
کامنت ها