حکیم نزاری:جماعتی که محبت ز فطرت آوردند شرابِ شوق به جامِ یگانگی خوردند
❈۱❈
جماعتی که محبت ز فطرت آوردند
شرابِ شوق به جامِ یگانگی خوردند
عدو مبین که یکیاند جمله در توحید
بدان دلیل که فرمانبرانِ یک مردند
❈۲❈
تو نیز سجدهء بت کن به طوع اگر بینی
که اقتدا به کنشت و کلیسیا کردند
ازین گروه کسانی شدند سویِ بهشت
که سایه بر سرِ طوبا به حسن گستردند
❈۳❈
به چشمِ خوار مبین جانبِ عزیزانی
که دایگانِ ازلشان به عشق پروردند
مسیحِ دور کمالاند در سلوک چو خضر
نشسته ساکن و در بر و بحر میگردند
❈۴❈
امیدِشان نه به درمان و بیمِشان نه به درد
نه کس ز خویش نه خویش از کسی بیازردند
سموم شوق نیفتاد در فسردهدلان
چو سوزِ عشق ندارند خام و دل سردند
❈۵❈
نزاریا به تکلّف طریقِ عشق مرو
که طالبانِ بقا سالکان پُر دردند
اگرچه محتملِ کَون و کثرتِ عددند
چو بنگری به حقیقت به ذاتِ او فردند
کامنت ها