حکیم نزاری:مرا تا با تو افتاده ست پیوند نه در گوشم نصیحت رفت نه پند
❈۱❈
مرا تا با تو افتاده ست پیوند
نه در گوشم نصیحت رفت نه پند
دلم بر می جهد هر لحظه از جای
به دیدارت چنانم آرزومند
❈۲❈
ندارم صبر اگر باور نداری
بگیر اینک بیا دستم به سوگند
که نه رسم محبت من نهادم
برفته است از ازل حکم خداوند
❈۳❈
ز بام آسمان استاد فطرت
برآمد دیر تا این تشت بفکند
دلم چون است در سوگ وصالت
چو مادر در فراق کشته فرزند
❈۴❈
اگر در زجر می کوشید هر بار
فراق این بارم از بنیاد برکند
هزاران چشمه از چشمم روان است
که سنگین تر غمی دارم ز الوند
❈۵❈
دهانی دارم از هجران به تلخی
چو حنظل از لبی شیرین تر از قند
خدایا ناسپاسی نیست لیکن
ندانم هجر تا کی، صبر تا چند
❈۶❈
بر آتش باد جانش کز تعصب
نمک بر ریش مجروحم پراکند
نباشد جان مشتاقان بی دل
ز جانان بیش از این مهجور خرسند
❈۷❈
نزاری را تویی جان گرامی
تن بی چاره بی جان بیش مپسند
کامنت ها