گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حکیم نزاری:بیا که مهر تو با جان ز جسم ما برود محبت ازلی کی چنین ز جا برود

❈۱❈
بیا که مهر تو با جان ز جسم ما برود محبت ازلی کی چنین ز جا برود
میان اهل صفا گر ز آه خشم و عتاب کدورتی بود آن هم به ماجرا برود
❈۲❈
به دست عقل نباشد زمام عقل آری حجاب عقل شود عشق تا قضا برود
شکایتی که مرا از تو و تو را از ماست همان به است که آخر کنیم تا برود
❈۳❈
تحمل سخنت می کنم به دیده ی سخت که سست عهد بود هر که از جفا برود
هزار بار منادی به شهر دردادم که خاک بر سر آن کز سر وفا برود
❈۴❈
تو جمع باش که این خسته پریشان حال به سر به پیش تو آید اگر به پا برود
چو قادری چه توان، اختیار باید کرد اگر هزار جفا بر سر از شما برود
❈۵❈
ز اعتقاد نزاری به صد پریشانی نعوذ بالله اگر هرگز این صفا برود

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۵۶۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها