گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حکیم نزاری:آهِ ندامت ز شیخ وشاب بر آید آری چندان که آفتاب بر آید

❈۱❈
آهِ ندامت ز شیخ وشاب بر آید آری چندان که آفتاب بر آید
عشق دمی در دمد به صورِ محبّت بو که سرِ خفتگان ز خواب برآید
❈۲❈
از جگرِ منتظر نوایرِ حسرت در جسدِ آلِ بوتراب بر آید
هیچ نمانده ست کز خزاینِ ظالم بانگ به تاراجِ انقلاب برآید
❈۳❈
برقِ محبّت محیطِ عقل بسوزد آتشِ عشق از میانِ آب برآید
صاعقۀ عشق اگر شود متواتر دود ازین تودۀ خراب برآید
❈۴❈
حاسد اگر قرعه یی زند به تفال در حقِ او آیۀ عذاب برآید
در حقِ ما هر که بد سگالد و گوید روزِ مکافات از ثواب برآید
❈۵❈
آتشِ آهم اگر به دیر درافتد دود ز خُم خانۀ شراب برآید
ما و خراباتِ عشق رغمِ عدو را جان ز تنش تا به تفت و تاب برآید
❈۶❈
مجلسِ ما خوش تر از بهشت که هر دم حوروشی دیگر از نقاب برآید
پیشِ رباب از فراقِ دعد بنالد زاریِ زیرش چو از رباب برآید
❈۷❈
بخت دگر باره گر دری بگشاید کامِ نزاری ز فتحِ باب برآید
آری اگر فطرتش مناسبِ حال است دعوتِ مظلوم مستجاب برآید
❈۸❈
دولت اگر خود مساعدت نکند هیچ فتنه ز تسکین به اضطراب برآید

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۵۷۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها